هپ ورث
(Hepworth) مفهوم هموارسازی سود را چنین بیان کرده است: "هموارسازی سود یک عمل عقلائی و منطقی است که مدیران تلاش میکنند با بهکارگیری ابزارهای خاصی در حسابداری،سودشان را هموار کنند".موزز (Moss) هموارسازی سود را بدینگونه تعریف نموده است:"تلاش مدیریت برای کاستن از نوسانات سود گزارش شده با سودی عادی یا سود مورد انتظار".
بارنی،رانن و سادن (Barnea,Ronen and Sadan) اظهار میدارند:"هموارسازی سود عبارت است از کاستن عمدی از نوسانات سود،که به نظر میرسد برای شرکت عادی باشد.مدیران برای کاستن از
نوسانات سود(گزارش شده)و افزایش پیشبینی درست جریان وجوه نقد آتی توسط سرمایهگذاران اقدام به هموارسازی سود مینمایند و انتظار میرود این عمل (هموارسازی سود)تاثیر مثبتی بر ارزش سهام و عملکرد مدیریت داشته باشد".
هکتور (Hector) اظهار میدارد: "هموارسازی سود عملی است که باعث سوء استفاده در گزارشگری مالی شده،و استفادهکنندگان از صورتهای مالی باید به این امر واقف و آگاه باشند".
مکهاگ (Mchugh) هموارسازی سود را نوعی دستکاری در اطلاعات صورتهای مالی میداند.ورثی (Worthy) در خصوص هموارسازی چنین اظهار میدارد: "عملی است که میتواند باعث افشای نادرست اطلاعات مالی میگردد.به بیان دیگر اگر هموارسازی سود انجام گیرد، سرمایهگذاران اطلاعات صحیح و درستی در خصوص سوداوری به منظور ارزیابی بازده و انحراف پرتفوی نخواهند داشت".
چرا مدیران اقدام به هموارسازی سود مینمایند؟
بعضی از عوامل،مدیران شرکتها را در برخورد با مسائل تحریک نموده تا در نتیجه آن سود شرکتها را هموار نمایند.مدیران این شرکتها تلاش میکنند از طریق هموارسازی (ساختگی)سود،رشد سودآوری شرکتهای تحت مدیریت خود را یکنواخت نشان دهند.در واقع این عمل مدیران دلیلی برای تداوم فعالیت شرکتهای تحت مدیریتشان میباشد.یکی از این عوامل را میتوان، انگیزه سودآوری توسط مدیران شرکتها نام برد که مدیریت را به شناسایی درامد و هزینه بیشتر یا کمتر تحریک مینماید.برای مثال مدیریت شرکت لاستیک فایرستون (FireStone) در سال 1970 سعی نمود درامدهای شرکت را در یک حساب سری پنهانکاری نماید،تا با این عمل بتواند در سال یا سالهایی که سودآوری شرکت کاهش مییابد از آن استفاده کند.
حرفه حسابداری همواره سعی داشته است به اصول و قوانینی دست یابد تا از طریق آن به هموارسازی سود توسط شرکتها پی ببرد.مدیران و کارکنان شرکتها مایل هستند برای هموارسازی سود یک سری از اطلاعات را تغییر داده یا پنهانکاری نمایند. ازاینرو شخص تحلیلگر باید با توجه به بینش و آگاهی خود نسبت به آن شرکتها، تقریبا بداند آن گرایش و تمایلات برای هموارسازی سود در کجا وجود داشته و راهها و ابزارهای هموارسازی سود کدام است.از این جهت شخص تحلیلگر میتواند از طریق عملیات حسابرسی در شرکتهایی(که میپندارد هموارسازی سود در آنها وجود دارد)تا اندازه معقولی خود را در خصوص درست بودن حسابها راضی و خشنود نماید.
بیدلمن (Beildleman) معتقد بود: "مدیران برای انعکاس مداوم جریان سودی که انحراف کمتری با سود بازار داشته باشد سود را دستکاری و هموار میسازند".
لامبرت (Lambert) و دای (Day) چنین اظهار میدارند:"در آرایش اقتصادی بازار سرمایه،مدیرانی که ریسگ گریز هستند از وام دادن و وام گرفتن(در بازار سرمایه)خودداری مینمایند.ازاینرو با این عمل،مدیران به تدریج انگیزه هموارسازی سود را پیدا میکنند".
هپ ورت اظهار داشت:"این ایده وجود دارد که سودآوری مداوم شرکتی،به بستانکاران و مالکان آن شرکت اطمینان بیشتری نسبت به عملکرد مدیریت میدهد".
گوردون (Gordon) دلیل هموارسازی سود توسط مدیریت را چنین بیان میکند: "هموارسازی سود دستکم باعث میشود سهامداران(و مدیریت)سودهای گذشته را برای پیشبینی سودهای آینده،ملاک قرار دهند".
رانن و سادن دلیل هموارسازی سود را چنین ابراز میدارند:"منطقی است مدیریت برای حد اکثر نمودن سازگاری خود،سود را هموار نمایند...گروهی معتقدند مدیران شرکتها به این دلیل سود را هموار میکنند تا نوسانات سود(گزارش شده)شرکتهای تحت پوشش خود را کمتر نمایند.چون سرمایهگذاران برای سهام شرکتهایی که سوداوری مداوم و یکنواختی دارند پول بیشتری میپردازند".
ترومن و تیتمن (Trueman and Timan) چنین ابراز میدارند:"در آرایش اقتصادی بازار سرمایه،حتی با وجود بستانکاران،مدیران روشهایی را ترجیح میدهند که منجر به هموارسازی(مداوم) سود گردد.عمل هموارسازی سود ناشی از ریسکگریز بودن مدیر در بازار سرمایه میباشد".
تاثیر هموارسازی سود بر سود هر سهم2و بازار سهام
تیتمن بیان میکند:"آرایش اقتصادی بازار،تجزیه و تحلیل و تاثیر هموارسازی سود بر قیمت سهام را جایز میدارد،آرایش اقتصادی بازار میگوید اگر مدیری قادر باشد از بین دو یا چند روش پذیرفته شده در حسابداری روشی را برای شناسایی درامد (خاصی)انتخاب نماید،احتمالا آن مدیر روشی را انتخاب میکند که سود را بهطور واقعی هموار کند.اغلب این روش، هموارسازی موقتی نامیده میشود.به لحاظ هموارسازی سود،مدیر میتواند نوسانات سود را کاهش داده و براورد احتمال ورشکستگی را از دید مدعیان شرکت کمتر کند.این عمل مدیران برای سهامداران شرکتها به جهت اینکه هزینه فرصت از دست رفته شرکت را کاهش میدهد باارزش بوده و بر معامله بین شرکت و مشتریان،کارکنان و عرضهکنندگان تاثیر میگذارد.در صورتی که هموارسازی سود یک عمل پرهزینه باشد،احتمالا مدیریت سود شرکت را هموار نمیکند.برای مثال،اگر هدف از دستکاری نمودن درامد و هزینه طی یک یا چند دوره مالی،مالیات باشد.چون هموارسازی سود(با هدف شناخت مالیات)برای شرکت پرهزینه تلقی میشود ازاینرو شرکتها سود را هموار نمیکنند. ولی اگر هموارسازی سود برای کم کردن هزینه باشد،مدیر انگیزهای برای هموارسازی سود شرکت پیدا میکند. داشتن هزینه و منافع مختلف در هموارسازی سود،موجب میشود شرکتها پیشبینیهای مختلفی برای هموار کردن سودشان داشته باشند".
هندریکسون (Hendrikson) چنین بیان میکند:"هرچند سرمایهگذاران و اعتباردهندگان نسبت به سود گزارش شده توسط مدیریت واکنش نشان میدهند،و اگرچه سود در چارچوب حسابداری قرار دارد،اما بازخورد رفتار سرمایهگذاران و اعتباردهندگان در انتخاب روشهای حسابداری توسط مدیریت تاثیر میگذارد. برای مثال،مدیران شرکتهای زیادی بر این باورند که اگر سود خالص شرکت با نرخ ثابتی در هر سال رشد داشته باشد،قیمت هر سهم بالا میرود.در نتیجه،مدیران سیاستها و روشهایی را در حسابداری جهت گزارشگری مالی انتخاب میکنند که برای سهام آن شرکت تقاضا بیشتر شود. هموارسازی سود در بیشتر اوقات بر این پایه استوار است که سرمایهگذاران،پول بیشتر را برای سهام شرکتهایی میپردازند که سود گزارش شده آن شرکتها سالبهسال نوسان کمتری داشته باشد و شرکتهایی که نوسان سودشان هر ساله زیاد است سهامداران حاضر نمیشوند برای سهام آن شرکت پول بیشتری پرداخت کنند".
گوردون بیان کرد:"رضایت سهامداران با توجه به نرخ رشد(تقریبا ثابت)سود شرکت و تداوم سودآوری شرکت افزایش مییابد".
بیدلمن اشاره میکند:"تجزیه و تحلیلکنندگان علاقهمند هستند اطلاعات بیشتری در خصوص هموارسازی سود در شرکتهایی که سرمایهگذاری کردهاند داشته باشند.هموارسازی سود میتواند بهطور غیر مستقیم بازار سهام شرکتها را تحت تاثیر قرار داده و این تاثیر باید بر ارزش سهام و هزینه سرمایه مطلوب باشد".
لو و کنتیزگی (Lev and Kunizky) شرح دادند:"نوسان سود بهطور موثری هم به ریسک سیستماتیک و هم به ریسک کلی مربوط میشود".
موزز توضیح میدهد با(بهکارگیری) هموارسازی،رابطه علت و معلولی بین نوسانات سود و ریسک بازار موجود میآید.
ناسوهیا آشاری (Nasuhiyah Ashari) و همکاران او اظهار میدارند:"زمانی که هموارسازی سود بهطور آگاهانه انجام گیرد، افشای سود میتواند گمراهکننده باشد.در نتیجه.سرمایهگذاران ممکن است اطلاعات صحیح و مناسبی برای ارزیابی بازده و ریسک پرتفوی مربوط به آن به دست نیاورند".
ابزارهای هموارسازی سود کدامند؟
آشاری و همکاران او از ابزارهای هموارسازی سود،به عوامل زیر اشاره میکنند:
1-سود هر سهم؛
2-تغییر در خط مشی حسابداری؛
3-هزینههای بازنشستگی؛
4-اقلام غیر مترقبه؛
5-بخشودگی مالیاتی سرمایهگذاران؛
6-هزینه ثابت و هزینه استهلاک؛
7-تصمیمگیری اختیاری(در حسابداری)از بین دو یا چند روش پذیرفته شده در حسابداری؛
8-تسعیر ارز؛
9-انواع طبقهبندی در حسابداری؛
10-اندوختهها و ذخایر؛
11-اندازه شرکت؛
12-بخش محوری و جانبی صنعت؛
13-پاداش؛
14-مالکیت.
آلبرشت و ریچاردسون (Alberecht and Richardon) به عوامل زیر به عنوان ابزارهای هموارسازی سود اشاره دارند:
1-روش استهلاکگیری؛
2-استهلاک(کمآیش)هزینههای بازنشستگی؛
3-استهلاک داراییهای نامشهود؛
4-درامدها و هزینههای غیر مترقبه؛
5-بخشودگی مالیاتی سرمایهگذاری؛
6-ارزیابی موجودی کالا؛
7-انتخاب خط مشی حسابداری؛
8-تلفیق به روش خرید در برابر روش اتحاد منافع؛
9-درامد(سود)سهام و حد فرعی گزارشگر براساس روش بهای تمام شده واحد تابعه گزارشگر.
هندریکسون بیان میکند:"در سال 1963 در پاسخگویی به درخواست کنگره آمریکا از کمیسیون بورس و اوراق بهادار3 در خصوص اعلام نمودن ابزارهای مهم هموارسازی سود،این کمیسیون موارد زیر را بیان کرد:
1-ارزیابی موجودی کالا(اولین صادره از اولین وارده4در برابر اولین صادره از آخرین وارده5؛
2-استهلاک منابع طبیعی؛
3-مالیات بر درامد؛
4-هزینههای بازنشستگی؛
5-هزینههای تحقیق و توسعه؛
6-سرقفلی؛
7-زمان تحقق درامد؛
8-سود و زیان عملیاتی در برابر سود و زیان غیر عملیاتی؛
9-سرمایهگذاری تلفیقی در شرکتها؛
10-اجاره بلندمدت یا اجاره به شرط تملیک؛
11-اصل اتحاد یا ادغام دو یا چند موسسه؛
12-تلفیق واحدهای تجاری؛
13-اندازهگیری سود در شرکتها و موسسات مالی؛
14-هزینههای نامشهود در صنایع نفت و گاز".
انواع هموارسازی سود
دو نوع هموارسازی سود وجود دارد:
هموارسازی طبیعی سود:نوعی هموارسازی است که بهطور طبیعی در فرایند سودآوری شرکت انجام میگیرد.
هموارسازی عمدی سود:معمولا به عملی گفته میشود که توسط مدیریت برای تغییر دادن سود انجام میگیرد و بر دو قسمت است.
هموارسازی واقعی سود به کوششی اطلاق میشود که توسط مدیریت و در واکنش به تغییرات شرایط اقتصادی صروت میگیرد.
هموارسازی ساختگی سود به تلاش سنجیدهای اطلاق میشود که تغییرات سود را بهطور ساختگی کاهش یا افزایش دهد.
باید یادآور شد تغییر در سود شرکتها یا از طریق هموارسازی ساختگی سود یا از طریق هموارسازی واقعی سود انجام میگیرد.هوروایتز (Horwitz) اظهار میدارد:"هموارسازی واقعی سود میتواند بر جریانات وجوه نقد شرکت هم بهطور مستقیم و هم بهطور غیر مستقیم تاثیر گذارد. برای تاثیر مستقیم میتوان به افزایش تقاضا برای یک محصول و به تبع آن افزایش فروش و متقابلا افزایش سود اشاره نمود، اما برای تاثیر غیر مستقیم میتوان به انتخاب یک روش از بین دو یا چند رویه مختلف پذیرفته شده در حسابداری و طبقهبندی درامدها و هزینهها اشاره کرد".
روشهای مختلف هموارسازی سود
الف-آرایش اقتصادی موسسه
در خصوص آرایش اقتصادی موسسه چنین اظهار میشود،فرض کنید سود اقتصادی موسسه در هر دوره قبل از کسر بهره یا هزینه ورشکستگی(در حالت توقف)به شرح زیر باشد:
میانگین تمام نمونهها.
توزیع نرمال با میانگین صفر که در بیشتر زمان ثابت است.
مدیریت میتواند سود موسسه را برای هر دوره تشخیص داده و از این جهت میزان آگاهی دیگران نسبت به سود موسسه به میزان سود گزارش شده توسط مدیریت بستگی دارد.مدیریت با بهکارگیری ابزارهای خاص در حسابداری قادر به دستکاری کردن سود بین دو یا چند دوره بوده،در آن صورت سود(اقتصادی)موسسه برابر سود اعلام شده براساس صورت سود و زیان نخواهد بود(البته دستکاری و جابهجایی سود را میتوان به بیش از دو دوره نیز گسترش داد بدون اینکه نتیجه مدل تغییر یابد).برای مثال،از چنین جابهجایی و دستکاری میتوان به براورد هزینههای بازنشستگی،براورد عمر مفید داراییها و کاهش ارزش دفتری مطالبات مشکوک الوصول اشاره کرد.اگر مدیریت موسسهای سود بین دو دوره را دستکاری ننماید در آن صورت،سود گزارش شده در هر دوره برابر سود اقتصادی همان دوره میباشد.البته باید متذکر شد اکثر شرکتها و موسسات میتوانند سود را بین دو یا چند دوره دستکاری و جابهجا نمایند ولی ادامه فرایند دستکاری و جابهجایی سود در بین آن شرکتها فرق میکنند.
ب-روش کلاسیک
در این روش،هموارسازی سود با توجه به ارتباط بین متغیرهای هموارسازی سود و تاثیر آن بر سود(گزارش شده)مورد بررسی قرار میگیرد.اما متاسفانه،این روش هموارسازی ساختگی سود را بررسی نمیکند.ایکل (Eckle) ایرادهای این روش را به شرح زیر نام میبرد:
"اول-در این روش،ممکن است مدلی از سود مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد که به اندازه کافی در فرایند سوداوری توضیح داده نشده باشد.از مدلهای مورد استفاده میتوان به روش برنامهریزی خطی، سریهای زمانی،روند زمانی نیمهلگاریتمی و باکس جنکینز اشاره کرد.
دوم-بهکارگیری متغیرها در هموارسازی میتواند بر نتایج حاصل از آن تاثیر گذارد. در ضمن احتمال دارد بعضی از شرکتها برای هموارسازی سود از یک یا چند متغیر استفاده نمایند .
سوم-در بعضی از تحقیقات متغیر تا متغیرهای هموارسازی سود تنها برای یک دوره بررسی شده و از تاثیرگذاری میان دورهای یا چند دورهای آنها چشمپوشی شده است."
رانن و سادن نیز ازاینروش انتقاد کردهاند و دلیل آنها این است،که این نوع تحقیقات فاقد مدل میباشد.به این معنی که،چرا هموارسازی سود روی میدهد و زمانی که این عمل رخ میدهد باید آن را پیشبینی نمود.
ج-روش تغییرپذیری سوددر این روش ایمهاف (Imhoff) سعی کرد از اشتباه گرفتن هموارسازی ساختگی سودی که توسط مدیریت انجام میگیرد با هموارسازی واقعی سود(هموارسازی طبیعی سود)جلوگیری کند و آنها را از هم متمایز نماید.ایمهاف در ادامه اظهار میدارد:درامد حاصل از فروش عملکرد اقتصادی یک موسسه را بیان میکند،ازاین رو اگر هموارسازی سود انجام گیرد هموارسازی واقعی سود خواهد بود. هموارسازی ساختگی سود را میتوان به وسیله اختلاف سود با اختلاف فروش مقایسه کرد.
ایکل هموارسازی ساختگی سود را بررسی کرده و تحقیق او نیز به حسابداری نتایج حاصل از هموارسازی ساختگی سود از هموارسازی واقعی سود معطوف بود. تحقیق ایکل با تحقیق ایمهاف تفاوت داشت،زیرا ایمهاف شرکتهایی را انتخاب کرد که تغییرات فروش آنها زیاد بود و استدلال وی نیز این بود که آن شرکتها، شرایط بد اقتصادی را تجربه نمودند.در ضمن ایمهاف معتقد بود هموارسازی ساختگی سود و هموارسازی واقعی سود بهطور طبیعی از یکدیگر مستقل هستند. ولی ایکل سود خالص را به عنوان مقیاس اندازهگیری سود(شاخص ایکل)مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
د-روش اقتصادی دوگانه(مضاعف)آوریت (Averit) ،بلوستون و همکاران او (Bluestone et.al.,) توضیح میدهند سرمایهداری امریکا(یا به عبارتی سرمایهداری هر کشوری)دارای یک اقتصاد دو بخشی است که به بخشهای محوری صنعت و بخشهای جانبی صنعت تقسیم میشود.بخشهای محوری صنعت به صنایعی گفته میشود ه بافت سیاسی و اقتصادی امریکا(یا هر کشوری)را در برگرفته و این بخش بیشترین منابع مالی را دربرمیگیرد.از خصوصیات بخشهای محوری صنعت میتوان به فعالیتهای تولیدی کالاهای باارزش،تولید کالاهای انحصاری،صنایع مادر،تجارت کالا به صورت عمده و سوددهی بالا اشاره کرد.
بخشهای جانبی صنعت به صنایعی گفته میشود که(تقریبا)خصوصیات بیان شده قبلی را ندارند.این نوع صنایع بخشهای کشاورزی کم بازده،صنایع تولیدی کمارزش،خدمات غیر تخصصی و نیمه تخصصی را دربرمیگیرند.از صنایع بخشهای جانبی میتوان به شرکتهای تولیدی کوچک با نیروی کار زیاد، سودآوری پایین و فعالیتهای تولیدی کالاهای کمارزش اشاره نمود.در ضمن این شرکتها فاقد دارایی و قدرت سیاسی لازم برای سوددهی میباشند.
ح-روش بهای تمام شده و روش ارزش ویژه سرمایهگذاریکاپلند (Copeland) در بحث و روشهای قابل قبول جهت هموارسازی سود اظهار میدارد:"روش بهای تمام شده،روشی است که شرکت اصلی(مادر)سود شعبهها را زمانی که توسط شعبهها اعلام میشود شناسایی میکند و آن دو صورت است، سود واقعی سهام و سود غیر واقعی سهام. اما روش ارزش ویژه سرمایهگذاری،روشی است که شرکت اصلی(مادر)سود شعبهها را نه تنها زمانی که توسط شعبهها اعلام میشود شناسایی میکند بلکه سود و زیان سنواتی را نیز دربرمیگیرد.تحقیقات انجام گرفته در سالهای اخیر بیانگر این موضوع است که هموارسازی سود در نقطه A انجام میشود".(نمودار 1)
وظیفه مدیریت در هموارسازی سودرانن و سادن معتقدند مدیریت در هموارسازی سود وظیفههایی به شرح زیر دارد:
اول-مدیریت میتواند در بیشتر مواقع زمان رویداد وقایع حسابداری را تشخیص دهد.
دوم-مدیریت میتواند درامدها و هزینههای خاصی را به دورههای دیگر مالی انتقال دهد.برای مثال،در محاسبه سود مدیر میتواند از بین روش خط مستقیم با روش سریع استهلاک،یک روش را انتخاب کند و استفاده نماید.اما استفاده ازهریک از این روشها،تاثیر متفاوتی بر سود دوره میگذارد.
سوم-احتمال دارد مدیریت درامد و هزینه خاصی را بین طبقات مختلفی تقسیم نماید.
برای مثال،طبقهبندی کردن درامدها و هزینهها بین اقلام عادی و اقلام غیر مترقبه.
هپورث به چهار وظیفه مدیریت در هموارسازی سود اشاره میکند که عبارت است از:
الف-مدیریت باید درامد و هزینههایی را که طی یک یا چند دوره مالی جهت تغییر در سود و هموارسازی آن به وجود میآید درست تشخیص دهد تا بتواند با این عمل بدهی مالیاتی بالای شرکت را کاهش دهد.
ب-برای افزایش اعتماد سرمایهگذاران بالفعل و بالقوه،مدیریت باید فعالیت شرکت را بهطور مداوم سوداور منعکس نماید.چون سودآوری شرکت باعث (تقویت)تقسیم سود با ثبات نیز میگردد.
ج-مدیریت باید ارتباط بین خود و کارکنان را بهبود بخشد.
د-مدیریت میتواند خوشبینی و بدبینی حاصل از شرایط اقتصادی موجود در جامعه را نیز تعدیل نماید.
ترومن و تیتمن اظهار میدارند:
"وظیفه(نقش)مدیریت،حد اکثر کردن ارزش فعلی جریانات وجوه نقد برای کالا بردن ریسک طبیعی و عادی سهامداران شرکت میباشد".
نگاهی اجمالی به مطالعات و بررسیهای انجام گرفته هپورث در سال 1953 انگیزههای مختلف برای هموارسازی سود را اظهار کرد و تکنیکهایی را در حسابداری ارائه نمود که میتوانست سود را هموار کند.گوردون در سال 1964 بیان کرد:"مدیریت سود را هموار میکند تا رضایت سهامداران را نسبت به سودآوری شرکت افزایش دهد."گوردون،هوروایتز و میرس (Gorden, Hrowitz and Meyers) در سال 1966 ارتباط بین رویه حسابداری بخشودگی مالیاتی سرمایهگذاری(ابزار هموارسازی سود)را با نرخ رشد سود هر سهم و بازده صاحبان سهام(اهداف هموارسازی سود) بررسی کردند.نتایج به دست آمده ارتباط بااهمیتی را بین دو جزء نشان میدهد که از وجود هموارسازی سود حمایت و پشتیبانی میکرد.از طرف دیگر،داپخ و درک (Dopuch and Drake) در سال 1966 سود و زیان حاصل از فروش اقلام سرمایهای را بررسی کردند و هموارسازی سود با اهمیتی را پیدا نکردند.آرچیبلد (Archibald) در سال 1967 روی روشهای استهلاک تحقیق کرده و هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه را تایید کرد.
کاپلند در سال 1968 از آنچه که یک طرح هموارسازی خوب باید داشته باشد تعریفی به دست داده و کشف کرد افزایش سریهای زمانی،هموارکنندههای طبقهبندی نشده را کاهش میدهد.
کاپلند و لیکاسترو (Copeland and Licastro) در سال 1968 در تحقیقاتشان با عنوان عدم تلفیق شعب(شعب غیر تلفیقی)،به این نتیجه رسیدند که هموارسازی سود صورت نمیگیرد. کاشینگ (Cushing) در سال 1969 تحقیقی روی تغییر در خط مشی و اصول حسابداری نمود و به این نتیجه رسید که هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه انجام میگیرد.
داشر و مالکوم (Dasher and Malcom) در سال 1970 بیست و دو شرکت را در صنایع دارویی و شیمیایی بررسی کردند و کشف نمودند هموارسازی عمدی سود انجام میگیرد.
داشر و مالکوم روی اقلام غیر مترقبه نیز تحقیق کردند و،عمل هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه را گزارش دادند.وایت (White) در سال 1970 در تحقیقاتش با عنوان تصمیمگیری اختیاری از بین دو یا چند رویه حسابداری به این نتیجه رسید که هموارسازی سود صورت نمیگیرد.با رفیلد و کامیسکی (Barefield and Comiskey) در سال 1972 حسابداری عدم تلفیق شعب (شعب غیر تلفیقی)را تحقیق نمودند(مشابه تحقیقات کاپلند و لیکاسترو در سال 1968)و شواهدی دال بر هموارسازی سود توسط شرکتها را کشف کردند.نتایج به دست آمده توسط بیدلمن در سال 1973 نشان میدهد شرکتهای زیادی ابزارهای خاصی(همانند تبادل دارایی و بدهی، هزینههای بازنشستگی،هزینههای تحقیق و توسعه،هزینههای فروش و بازاریابی)را برای هموارسازی سود مورد استفاده قرار میدهند.
لو و کانیتزکی در بررسی انجام گرفته از 260 شرکت در سال 1974،کشف کردند که متغیرهای هموارکننده سود(همانند فروش، تولید،هزینههای سرمایهای)هم با ریسک سیستماتیک و هم با ریسک کلی سهام (عادی)ارتباط بااهمیتی ندارند.هرچند، آنها ارتباط بین متغیرهای هموارکننده سود با عملکرد بازار سهام(عادی)را آزمایش نکردند.
بارنی،رانن و سادن و رانن و سادن در سال 1975 روی اقلام غیر مترقبه تحقیقی انجام دادند و هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه را گزارش کردند.رانن و سادن نیز در سال 1976 ابزارهای مختلف سود را آزمایش و هموارسازی بااهمیتی را کشف کردند.اسمیت (Smith) در سال 1976 با مقایسه تکتک شرکتهای تحت کنترل مالک و شرکتهای تحت کنترل مدیریت در زمینه تمایل آنها به هموارسازی سود به تحقیق پرداخت.
ایمهاف در سال 1977 اظهار داشت هموارسازی سود میتواند به واسطه مقایسه نسبت اختلاف فروش به اختلاف سود مطالعه شود.در تحقیقی از 94 شرکت صنعتی،او شواهدی دال بر هموارسازی سود پیدا نکرد.
کامین و رانن (Kamin and Ronen) نیز در سال 1978 تحقیقی همانند تحقیق انجام گرفته توسط اسمیت در سال 1976 انجام دادند و به همان نتیجه مشابه دست یافتند.
در تحقیقی که توسط رانن و سادن در سال 1981 انجام گرفت آنها به این نتیجه رسیدند که شرکتهای در صنایع مختلف سودهایشان را با درجات مختلفی هموار میسازند.خصوصا بیشترین هموارسازی سود را در صنایع نفت و گاز و صنایع دارویی کشف کردند.هر دو این صنایع از صنایعی بودند که تحت بررسی و رسیدگی دقیق قرار میگرفتند.
ایمهاف در سال 1981 تایید کرد مال بهکار گرفته شده برای هموارسازی سود، ارتباط بااهمیتی در زمینه شناخت نمونههای هموارکننده سود دارد.در تحقیقی روی 62 شرکت صنعتی در یک دوره زمانی 20 ساله،ایکل فقط دو شرکت را پیدا کرد که هموارسازی سود انجام میدادند.
بلکویی و پیکور (Belkaoui and Picur) در سال 1984 در بررسی از 114 شرکت موجود در بخش جانبی صنعت و 57 شرکت موجود در بخش محوری صنعت،به این نتیجه رسیدند شرکتهای موجود در بخشهای جانبی صنعت از شرکتهایی که در بخشهای محوری آن صنعت قرار دارند سود را بیشتر هموار میکنند.موزز در سال 1987 کشف کرد هموارسازی سود به اندازه شرکتها،اختلاف سود واقعی از سود مورد انتظار و طرحهای مربوط به پاداش بستگی دارد.نتایج به دست آمده با نتایج مطالعاتی که توسط هیلی (Healy) در سال 1985 انجام گرفت موافق بود.مه (Ma) در سال 1988 نتیجه گرفت بانکها برای هموارسازی سود،از اندوخته کردن زیان وام و به حساب هزینه منظور کرد آنها استفاده میکنند.
برایشاو و الدین (Brayshaw and Eldin) در سال 1988 به این نتیجه رسیدند که مدیریت از نوسانات نرخ ارز برای رسیدن به همان هدف(یعنی هموارسازی سود) استفاده میکند.
آلبرشت و ریچاردسون (Albrecht and Richardson) نیز در سال 1990 در تحقیقی که از 128 شرکت در بخش محوری صنعت و 128 شرکت دیگر در بخش جانبی صنعت انجام گرفت ابراز داشتند نتایج اعلام شده از سوی بلکویی و پیکور در سال 1984 به اندازه شرکتها بستگی دارد.آشاری و همکاران او در سال 1994 در تحقیقی از 153 شرکت پذیرفته شده در بازار بورس سنگاپور برای یک دوره ده ساله،نتیجه گرفتند که هموارسازی سود در بین شرکتهایی که به عنوان نمونه انتخاب شده بودند صورت میگیرد.
پینوشت(1)- Income Smoothing Or Smoothing Income
(2)- Earnings Per Share(EPS)
(3)- Securities and Exchange Commission(SEC)
(4)- First-In,First-out(FIFO)
(5)- Last-In,Frist-Out(LIFO)
منابع1-Leopold A.Bernstein,PP.724-726
2-Kohler's Dictionary for Accountants
3-Ashari,N.,Koh,H.C.,Tan,S.L.and Wong,W.H.(1994),?Factors Affecting Income Smoothing Among listed Companies In Singapore,?Accounting and Business Research,No.96,Autumn, PP.291-301
4-Bernstein A.Leopold.,"Financial Statement Analysis:Theory,Application, and Interpretation,"4th ed.Homewood, Illinois:Richard D.IRIWN,INC.1989.
5-Cooper,W.W.and Igiri.,"Hohler's Dictionary for Accountants,"6 th ed. Prentice Hall,Inc.,Englewood Chiffs, 1983.
6-Zimmerman,Jerold L.and Ross L.W., "Positive Accounting Theory,"New Jersey:Prentice Hall,Inc.,Englewood Cliffs,1986.
>OCR<
نویسنده : جوادیان کوتنایی، حمید رضا
موضوعات مرتبط: آموزشی.. ، ،
برچسبها: